مـــن
محتـاج درک شــدن نـیستــم
فقـط دردم مـی آیـد
خــر فـرض شـوم...
چه لذتی داره اینکه
یه وقتایی
چشماتو ببندی و بگی:
هر چه باداباد!
بیخیال...
رابطه ای که توش اعتماد نیست
مثل ماشینی میمونه که توش بنزین نیست ،
تا هر وقت که بخوای میتونی توش بمونی
ولی تو رو به جایی نمی رسونه ..
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم
منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!!
خب به درک...!!
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
دوست بدار آن هایی را که در زندگیت نقشی داشته اند
نه آن هایی که برایت نقش بازی کرده اند......!
فرق بزرگيست
ميان کسي که تنها مانده
با کسي که تنهايي را انتخاب کرده.!.
نمی شود نوشت
که این روزها چقدر عاشقانه باختم
نمی شود نوشت ... !!!
دلم پُــــــــــر است
پُــــــــــر پُــــــــــر
آنقــــــدر که گاهی اضافه اش
از چشمانم می چـــــکد
خودت را تصور کن
.
بی "او"
.
شاید بفهمی چه کشیدم
.
بی "تو"
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
زیاد طول نمی کشد تا بفهمی
ورود به هر رابطه ای
نمی تواند تنهایی هایت را پر کند
شنيدنِ
(هر جور راحتي!)
ميتونه از سيلي دردناكتر باشه!!
دوستت خواهم داشت در ســـــــکوت
که مبادا در صـــــــدایم توقعی باشد
که خاطرت را بیازارد
نفس کشیدن را دوست دارم گاهی
گاهش را فقط تو می دانی...
تــو هنـــوز...
بــا تمـام نبـودنت...
تنهــا پنــاهگــاه مـن...
از ایـــــن آدمهــــــایـــی...
آنقدر
فريادهايم را
سکوت کرده ام
که اگر به چشمانم بنگريد
کر مي شويد...
بیـــا بـــاز هــم خـــودمــان را
بــه نفهـمـی بـــزنــــیم
گـاهـی نفـهـمـی ، اوجِ فــــهم اسـت...!
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
لعنـــــــــــــــت به همه ضرب المثل های جهان
که هروقت لازم شان داری
برعکس از آب درمی آینــــــــــــد
مثلا همین حــــــــــــــــــــالا
که من تو را می خواهم
و طبق معمول
خواستن نتوانستن استـــــــــــــــــــ...
مـــــــــــیان این همــــــــه "اگـــر"
تــــو چـــــــــــقدر "بایدی "
شهامت میخواهد
بدونِ " اشک " ، خاطراتت را مرور کردن
فـاجـــعـه اینجـاست
که چشم هایم
دیگر با من و بغض هایم
نمیسـازنـد
دلم خیلی تنگ شده برا اون وقت هایی که
دلت برام تنگ میشد ...
چند وقت ِ مثل این کامپیوتر ها
کمی که آزادم میگذارند
با چشمانی باز به خواب میروم
نمیدانم اگر کسی صدایم نکند
چه میشود ؟؟!!
رفـتــــم امــا ,
لحظه هایم بی تو دیگر سر نشد
حالا برگشته ام
تا دوباره آرام فریاد بزنم
نبودن هایت را ...
بی بهانه رفتی و من همچنان در انتظارِ ،
بیــــ بهانه آمدنت
هستم
هنوز هم دلواپست میشوم
و تو نیستی و دلواپست میمانم
تا یک شب که دوباره رفتنت را
باور کنم
هیچ شکی نیست
که ماهر ترین دزد دنیا منم ,
نمیدانی
چقدر دزدکی تو را دیدم و نفهمیدی